- گیاه شور (هَِ)
آنچه تلخ و شورمزه باشد از نبات و آن بمنزلۀ فواکه است شتران را. حمض: احمضت الابل، خوردند شتران گیاه شوره. احماض، گیاه شوره. (منتهی الارب)
معنی گیاه شور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
گیاشیر، شیرۀ گیاه، هر گیاهی که وقتی شاخۀ آن را ببرند شیره ای از آن خارج شود
هر جانوری که انرژی مورد نیاز خود را با مصرف گیاهان به دست آورد، خورندۀ گیاه، علف خوار
شیرۀ گیاه، گیاشیر، رجوع به گیاشیر شود
(هَِشُ تُ)
لغت نامه دهخدا
گیاهی که به شتر ماند و از آن کتیرا گیرند. (ناظم الاطباء) :
شتر را ز ریحان و سنبل ز گل
گیاه شتر بهتر آید خورش.
(از فرهنگ شعوری ج 2 ص 310)
شتر را ز ریحان و سنبل ز گل
گیاه شتر بهتر آید خورش.
(از فرهنگ شعوری ج 2 ص 310)
علف زار مرغزار مرتع: هاجر و اسمعیل را دیدند زنی و کودکی طفل تنها بی مردی و انیسی و آبی روا دیدند و گیاه زاری
خورنده گیاه، جانوری که خوراکش منحصرا گیاهان و علفها باشد علف خوار جمع گیاه خواران. یا گیاه خواران. ( جمع گیاه خوار) جانورانی که منحصرا تغذیه آنها از انساج گیاهی باشد از قبیل دامها و انواع گوزنها و آهو ها و برخی حشرات علف خواران، علف زار مرتع: چون ربیع بودی بگیاه خوار از آنجا برفتندی
شیره گیاه (مطلقا) عصاره نبات، هر نباتی که در وقت بریدن آن از آن شیری بیرون آید مانند برگ درخت انجیر
